متن دلخواه شما
salamatiirani
شنبه 19 فروردين 1396 ساعت 18:40 | بازدید : 103 | نوشته ‌شده به دست salamatiirani | ( نظرات )

 در این مطلب علت و اثرات خودارضایی در دختران و زنان متاهل و خودارضایی در دختران آماده شد

علت و اثرات خودارضایی در دختران و زنان متاهل

 

خود ارضائی عبارت است از تحریک دستگاه تناسلی برای بدست آوردن لذت جنسی. در اکثر موارد هر موقع حرف از خودارضایی به میان می آید همه نگاهها معطوف به مردان می شود، ولی خودارضایی در میان خانمها نیز به فور یافت می شود، منتهی خانمها حتی با دوستان نزدیک خود نیز کمتر در مورد این عمل صحبت می کنند.

 

به دو دلیل بزرگ یک زن ممکن است در یک رابطه جنسی طبیعی به ارضاء جنسی نرسد:
1- لذت نبردن ار رابطه جنسی طبیعی که خود آن دلایل بسیار زیادی از جمله نداشتن رابطه عاطفی خوب با همسر، ازدواجهای اجباری، تحت فشار قرار گرفتن جهت نزدیکی و غیره دارد.

2- عدم مهارت و اطلاع کافی همسر از چگونگی ارضاء شدن خانمها.

 

دلایل خودارضایی در زنان متاهل

  • یکی از دلایل مهم خودارضائی در خانمهای متاهل این است که رابطه جنسی در این زوج مختص برطرف کردن نیازهای جنسی مرد می باشد.
  • یکی دیگر از دلایل مهم خودارضایی در خانمها رها شدن خانم در رابطه جنسی قبل از رسیدن به ارگاسم است.
  •  یکی دیگر از دلایل تداوم به خودارضایی در خانمها این است که در بعضی موارد خانمها برطرف شدن و یا تخفیف بعضی از مشکلات خود را به عمل خودارضایی نسبت می دهند، مثلا می گویند که خودارضایی سردرد میگرنی آنها را تسکین یا کاهش می دهد.

 

آثار خودارضایی

انحراف جنسی به صورت خودارضایی (استشها) آثار زیان بار فراوانی دارد. در این بحث به برخی از این آثار سوء و ناپسند، اشاره می کنیم:

 

الف) ضعف و آسیب قوای جسمانی

کاهش انرژی جسمانی از زیان های مهم خودارضایی است. اگر خودارضایی ادامه یابد، خستگی و ناتوانی جسمانی بر انسان عارض شده، قوای بدنی او را تباه می کند و به پیری زودرس و ضعف بدنی می انجامد.

 

ب) ضررها و آسیب های روحی- روانی

1. ضعف حافظه و حواس پرتی: همان گونه که گذشت، یکی از پیامدهای خودارضایی، ضعف و تحلیل قوای جسمانی است و این به سهم خود، ناشی از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است.

 

ج) آسیب ها و ضررهای اجتماعی

خودارضایی، در فرد احساس گریز از اجتماع پدید می آورد که در اثر افراط و تکرار این عمل ناپسند، این احساس در او ریشه دار می گردد. شخص خودارضا در گوشه ای منزوی می شود و به افکار دور و دراز خود می پردازد.

 

د) آسیب های معنوی

خودارضایی که در کتاب فقهی و رساله های عملیه مراجع معظم تقلید، از آن به «استمنا» یا «استشها» تعبیر می شود، یکی از انحرافات جنسی و اخلاقی است و از گناهان بزرگ شمرده می شود. این عمل در کلام بزرگان دین، زشت انگاشته شده، مورد سرزنش قرار گرفته است.
طبق روایاتی که از امام صادق (ع) وارد شده است، آن حضرت «استمنا»، این عمل زشت را گناهی بزرگ دانسته، فرموده اند: « این عمل را خدا منع کرده و کسی که مرتکب چنین عملی شود، مثل این است که به خود تجاوز کرده است».

 

تفاوت خودارضایی در زنان و مردان
√ خانمها در مقایسه با مردان، خودارضایی را در سنین بالاتری شروع می کنند.
√ زنان برخلاف مردان در بسیاری از موارد اجباری برای انجام خودارضائی ندارند، در صورتیکه در بیشتر مردانی که خودارضایی می کنند یک نیاز درونی آنها را وادار به خودارضایی می کند.
√ وقتی یک خانم یاد گرفت که چگونه خودارضایی بکند، معمولا این عمل را کمتر از مردان انجام می دهد.
√ خانمها کمتر از مردان بطور منظم اقدام به خودارضایی می کنند، مثلا ممکن است یک خانم بدون مشکل شش ماه خودارضایی را ترک کند، در صورتیکه آن بندرت در مردان اتفاق می افتد.
√ بر خلاف مردان روشهای خودارضایی (Masturbationn) در خانمها بسیار زیاد است طوریکه یک خانم هنگام انجام کار منزل و یا تماشای تلوزیون و یا حتی در حین رانندگی نیز می تواند خودارضایی کند.

√ یکی از دلایلی که خانمها در سنین بالاتر و کمتر از مردان اقدام به خودارضایی می کنند این است که عضو جنسی مرد کاملا مشخص و بیرون از بدن وی است و مرد به راحتی در سنین پائین به حساسیت عضو جنسی خود پی می برد، در صورتیکه اعضاء جنسی منجر به ارگاسم در خانمها زیاد و اکثرا پنهان هستند و تشخیص آنها تا مدتها برای یک خانم مشکل است. مثلا پیداکردن محل کلیتوریس و حساسیت آن برای بسیاری از خانمها ساده نیست.

 

عوارض خود ارضایی دختران

خودارضایی یا استمنا در دختران عوارض بسیاری را در پی خواهد داشت و در صورتی که به صورت رفتار روزانه درآید خطرناک می شود و مانند هر اعتیادی،روح و جسم و روان فرد را به هم می ریزد و زمانی که فردی اقدام به خودارضایی می کند خیلی سریع فاز هیجان جنسی اتفاق می افتد و جنبه های مهم و عاطفی در یک ارتباط صحیح جنسی را دریافت نمی کند و دچار خلاء عاطفی، افسردگی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس می شود  و بعد از ازدواج در یک رابطه زناشویی دیگر تحریک نمی شود و در به ارگاسم رسیدن دچار مشکل می شود چرا که با خودارضایی شرطی شده است تا در یک وضعیت خاصی که خود را تحریک می کند به ارگاسم برسد و به هنگام نزدیکی به همسر خود به یاد رفتارهای خود می افتد و گمان می کند تنها در آن شرایط می تواند به ارگاسم برسد.»

این درمانگر اختلالات جنسی بانوان افزود:«یکی از مهمترین مشکلاتی که این زنان به آن دچار می شوند این است که دچار نارضایتی جنسی شده و رفته رفته با بی میلی جنسی مواجه می شوند بنابراین بایستی گفت ممکن است این افراد در دوره مجردی با خودارضایی بتوانند نیازهای جنسی خود را برآورده کنند اما آینده طولانی زندگی مشترک و لذت به ارگاسم رسیدن با همسر خود را از دست خواهند داد.»

 

چگونه می توان از خود ارضایی دست کشید؟

همکار علمی کلینیک سلامت خانواده افزود:«از جمله راههای پیشنهادی برای ترک خودارضایی دختران پرداختن به فعالیت های مختلفی از جمله ورزش کردن، مطالعه کردن، با خستگی به خواب رفتن و تفریحات ، نخوردن غذاهای محرک و عدم استفاده از لباس های تنگ است همچنین نباید به مدت طولانی در حمام زیر دوش آب باشند و مهمتر از همه این موارد دوری کردن از محرکات و دوستی با جنس مخالف و تماشای فیلم های محرک است تا فرد به سن مناسب ازدواج برسد و با ازدواج بتواند نیازهای خود را به طور صحیحی ارضاء کند.»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شنبه 19 فروردين 1396 ساعت 8:51 | بازدید : 120 | نوشته ‌شده به دست salamatiirani | ( نظرات )

 در این مطلب مزاج شناسی ، اخلاط اربعه (خلط های چهارگانه) گرداوری شد

مزاج شناسی ، اخلاط اربعه (خلط های چهارگانه)

 

اخلاط اربعه (خلط هاي چهارگانه)

برای توضیح بیشتر در مورد ماهیت تشکیل اخلاط و خصوصیات و کیفیات آنها لازم است با بعضی از تعاریف آشنا شویم:

الف- نُضج : نضج یعنی گوارش کامل و اینکه هر ماده ای بتواند قوام لازم برای استفاده شدن در بدن را پیدا کند. به بیان دیگر نضج خلط یعنی اعتدال هر خلط در کیفیت و کمیت و قوام شایسته و متناسب آن به طوری که برای تندرستی سودمند باشد.

یک خلط با غلظت بیش از حد ،هنگام نضج رقیق تر می شود و یک خلط با رقت بیش از حد، در صورت نضج یافتن غلیظ تر می شود.

ب- هرجسم برای تشکیل شدن نیاز به اسباب و عواملی دارد که از آن به اسباب چهارگانه یاد می شود که عبارتند از:

1. سبب مادی: ماده اولیه ای که جسم از آن بوجود می آید.
2. سبب فاعلی: عاملی که روی ماده اثر کرده، جسم را ایجاد می کند.
3. سبب صوری: طرح ساختاری و شکل جسم.
4. سبب نهائی(غائی): کاربرد وهدفی که از جسم انتظار می رود.

 

حال که به تعاریف نضج و اسباب چهارگانه آشنا شدیم به بررسی مختصر اخلاط اربعه یا چهارگانه می پردازیم :

 چنان که گفته شد، معادل اركان یا عناصر اربعه در بدن انسان، اخلاط اربعه هستند و عبارتند از:

 

1- خون يا دم(معادل هوا): مایعی است سرخ و گرم و مرطوب، در کبد ساخته مي شود و از راه عروق در بدن جاری است، برترین و مفید ترین اخلاط و رساننده غذا به اعضاء گرم و تر است.

مزاج دم طبيعي ناشي از كودكي، بهار، و حركات و شادي هاي معتدل؛ رنگ آن سرخ؛ بوي آن خوش؛ مزه اش شيرين و قوام آن معتدل است.

خون غیرطبیعی خوني است كه يا مزاج آن گرم تر یا سردتر شده يا با خلط فاسد مخلوط گشته است.

اسباب چهارگانه خون طبیعی:

1) سبب مادی : خوردنی ها و نوشیدنی های معتدل.
2) سبب فاعلی : حرارت معتدل.
3) سبب صوری : پختگی و نضج کامل و خوب.
4) سبب غائی :
– تغذیه و رشد و نمو بدن.
– گرم و تر نگهداشتن بدن.
– جایگزینی مواد مصرف شده در بدن.
– تولید روح حیوانی.

 

2- بلغم(معادل آب): سرد و تر و درواقع، خون نپخته يا خام است كه با ديدن حرارت به خون تبديل مي شود. در معده و کبد تولید می شود و همراه با خون در جریان است و جایگاه خاصی براي ذخيره ندارد.

مزاج بلغم طبيعي بدون بو است و مزه اي مايل به شیریني، قوامي معتدل، رنگي سفيد و حالتي شبيه سفيده تخم مرغ دارد و چنان كه گفتيم مستعد تبدیل به خون است. وجود بلغم برای تغذيه اندامهای بلغمی مانند مغز ضروری است.

بلغم غیرطبیعی بر چند نوع است:

– مخاطی(اختلاف قوام قابل حس)
– خام(اختلاف قوام نامحسوس)
– مائی(بسیاررقیق)
-جَصّی(بسیار غلیظ)
– شور(اختلاط با مرّه صفرا)
– ترش(اختلاط با سودای ترش)
– گس(اختلاط با سودای خام)
– بیمزه(عدم تاثیر حرارت یا اختلاط با بلغم مائی)

اسباب چهارگانه بلغم طبیعی:

 1) سبب مادی : قسمت غلیظ و لزج و تر از مواد غذائی.
2) سبب فاعلی : حرارت کمتر از اعتدال.
3) سبب صوری : پختگی و نضج ناقص.
4) سبب غائی :
– آمادگی برای تبدیل شدن به خون.
– جایگزینی رطوبات بدن.
– کمک به رطوبت مفاصل و اعضای متحرک.
– مخلوط شدن با خون و تغذیه بعضی اعضاء مثل مغز و نخاع.

 

3- سودا(معادل خاك): سرد و خشك و درواقع، رسوب خون است. رنگ آن سياه و تیرگی خون ناشي از آن است. در کبد تولید و در طحال ذخيره مي شود. درواقع، یک قسمت از سودا همراه خون و باعث قوام آن است و قسمت دیگر به طحال می رود و باعث تقویت دهانه معده و سبب تحریک اشتها می شود.

مزاج سودا طبيعي چنان كه گفتيم رسوب خون طبیعی است و طعم ترش و گَس مايل به تلخي است.

 سوداي غير طبيعي كه از سوختن ساير اخلاط حاصل مي شود بر 4 نوع است:

– سوختن صفرا=سودای صفراوی.
– سوختن بلغم=سودای بلغمی.
– سوختن خون=سودای خونی.
– سوختن سودای طبیعی=سودای سوداوی.

اسباب چهارگانه سودای طبیعی

1) سبب مادی : قسمت غلیظ و خشک از غذاها مثل ماهی دودی.
2) سبب فاعلی : حرارت معتدل.
3) سبب صوری : غلظت و رسوب و سیاهی.
4) سبب غائی :
– تغذیه بعضی اعضاء مانند استخوان و طحال.
– برانگیختن اشتها.
– ایجاد انقباض و استحکام در بعضی از اعضاء.

 

4- صفرا(معادل آتش): گرم و خشك و درواقع كف روي خون است. رنگ آن زرد و مزه آن تلخ است. در كبد تولید می شود و در کیسه صفرا ذخيره مي شود. خلطي است تيز و سوزاننده و مسير را براي ديگر اخلاط باز مي كند. به هضم غذا كمك مي كند، بلغم را از روده ها مي شويد، حركات روده را زياد مي كند و در نتيجه به دفع كمك مي كند و در دم و بازدم  كمك كار ریه است.

مزاج صفرا طبيعي، سرخ مایل به زرد، سبک و رقیق، تند و تیز و تلخ است.

صفراي غيرطبیعی بر چند قسم است:

– مِرِّه صفرا(اختلاط با بلغم رقیق)
– مُحیّ(اختلاط با بلغم غلیظ)
– محترقه(اختلاط با سودای سوخته)
– کُرّاثی(ناشی از احتراق محیّ)
– زنجاری(ناشی از احتراق کرّاثی)

اسباب چهارگانه صفرای طبیعی:

1) سبب مادی : قسمت لطیف و گرم و تند و چرب از غذا.
2) سبب فاعلی : حرارت معتدل.
3) سبب صوری : پختگی و نضج کامل و مایل به زیاد.
4) سبب غائی :
– تلطیف و ترقیق خون برای نفوذ زیاد.
– تحریک روده ها برای احساس دفع.
– تغذیه بعضی اعضاء مثل ریه و کیسه صفرا.

 

مزاج هاي انساني

گفتیم که مزاج، كيفيتي است كه از واكنش متقابل دو يا چند عنصر حاصل مي شود؛ به عبارت ديگر، از واكنش متقابل اجزاي ريز موادّ متضادّ با يكديگر، كيفيت همگوني حاصل مي شود كه به آن مزاج مي گوييم.

و نیز بیان شد که معادل رکن یا عنصر در طبیعت، خلط در بدن انسان است و چون انسان از ترکیب این اخلاط به وجود می آید، بالطبع انسان ها نیز دارای طبایع یا مزاج های گوناگونی خواهند بود.

درواقع، وجود هر چهار خلط براي سلامتي انسان ضروري است. هركس بسته به اين كه در بدنش، در هنگام تعادل، كدام يك از اين اخلاط نسبت به بقيه غلبه دارد؛ داراي مزاج دموي، بلغمي، سوداوي و يا صفراوي خواهد بود.

در شخص سوداوی سردی و خشکی، در شخص بلغمی سردی و تری، در فرد دموی گرمی و تری و نهایتاً در شخص صفراوی گرمی و خشکی غلبه دارد. این کیفیات یعنی سردی و گرمی و تری و خشکی موجب بروز علایمی در فرد می گردند که در مقالات آینده مورد بحث قرار می گیرند.

تذکّر ضروری مجدّد: مزاج یا طبع را نباید با خلط یا رکن اشتباه کنید، مزاج، جسم نیست؛ بلکه کیفیت( گرمی، سردی، خشکی و تری) است.

4 رکن خاک آب هوا آتش
کیفیت های اولیه سرد و خشک سرد و تر گرم و تر گرم و خشک
مزاج های اصلی سوداوی بلغمی دموی صفراوی
اخلاط سودا بلغم دم صفرا

توضیحات مفصّل در مورد خصوصیات مزاج های چهارگانه انسانی را به مقالات آینده واگذار می کنیم.

 

سوء مزاج

کمبود و یا فزونی هر یک از این اخلاط نسبت به حالت تعادلی بدن، باعث سوء مزاج یا غلبه اخلاط می گردد که در این حالت برای رفع مشکل باید تدابیر مربوطه رعایت و درمان صورت پذیرد. در این خصوص سعدی علیه الرّحمه می فرماید:

چهار طبع مخالف سرکش ****** چند روزی بوند با هم خوش

چون یکی زین چهار شد غالب ****** جان شیرین برآید از قالب

 

انواع مزاج

از نکات بالا می توان نتیجه گرفت که چون نسبت آمیختن اخلاط با هم، بسیار متفاوت است پس مزاج هیچ دو شخصی نمی تواند عینا مثل هم باشد. (مانند اثر انگشت) درواقع هرشخص مزاج منحصر به فرد خود را دارد و حتّی دوقلوهای همسان هم از این قاعده مستثناء نیستند.

امّا برای پیشبرد بحث علمی، چاره ای از تقسیم بندی مزاج های انسانی نیست که در ادامه ذکر می شود.

اگر بدن انسان از مقادیر متناسب خاك، آب، هوا و آتش ترکیب شده باشد مزاج معتدل به وجود مي آيد و اگر یکی بر دیگری برتری داشته باشد مزاج های چهارگانه اصلی یعنی مزاج سوداوی، بلغمی، دموی و صفراوی ایجاد می شود.

 

تقسیم بندی دقیق تر

مزاج از ترکیب ارکان با یکدیگر پدید می آید لذا بسته به میزان ترکیب هر رکن، مزاج متفاوتی حاصل می گردد ولی اگر بخواهیم مزاج ها را دسته بندی نماییم چون تعداد چهار رکن در هم ترکیب می شوند، مزاجهای اصلی را می توان در نه طبقه به شرح ذیل دسته بندی کرد:

1- در برخی افراد، رکن آتش بیشتر از سایر ارکان است؛ این افراد مزاج گرم و خشک دارند و آن ها را صفراوی می گویند.

2- در تعدادی، رکن هوا بیش از سایر ارکان است؛ این افراد مزاج گرم و تر دارند و به آن ها دموی می گویند.

3- در عدّه ای، رکن آب فزونی دارد؛ این افراد مزاج سرد و تر دارند و لذا به آن ها بلغمی می گویند.

4- در بعضی، رکن خاک غلبه دارد؛ این افراد مزاج سرد و خشک دارند و سوداوی نامیده می شوند.

5- افرادی که دارای تعادل در ارکان هستند؛ مزاج معتدل دارند.

6- در بعضی، ارکان آتش و هوا بیشتر از سایر ارکان هستند؛ این افراد مزاج گرم دارند و از لحاظ تری و خشکی معتدلند.

7- در عدّه ای، ارکان هوا و آب بر سایر ارکان تفوّق دارند؛ این افراد مزاج تر دارند و از لحاظ گرمی و سردی معتدل هستند.

8- در تعدادی، ارکان آب و خاک غلبه پیدا کرده اند؛ این افراد مزاج سرد دارند و از لحاظ تری و خشکی معتدلند.

9- در برخی هم ارکان خاک و آتش فزونی گرفته اند؛ این افراد مزاج خشک دارند و از لحاظ گرمی و سردی معتدل هستند.

 

تقسیم بندی مزاج از منظری دیگر

اگر بخواهیم مزاج یک شخص واحد را از دریچه های متفاوت نگاه کنیم، تقسیم بندی های جدیدی حاصل خواهد شد:

مزاج جبلّی: یعنی مزاجی که فرد با آن به دنیا می آید؛ درواقع هر فرد از بدو تولدش دارای حرارت و رطوبت غريزي می باشد که به آن مزاج اصلي يا جبلي یا سرشتی یا مادرزادی می گویند.

(حرارت غریزی: نیروی اوّلیه حیات است که از ابتدای زندگی، در انسان وجود دارد و به تدریج تحلیل می پذیرد تا آن که در هـنـگام مرگ، زوال می یابد. از باب تشبیه، حرارت غریزی، همان روغن چراغ وجود انسان است.)

مزاج صحّی: یعنی مزاجی که فرد با آن مزاج احساس سلامتی می کند.

مزاج مرضی یا سوء مزاج: یعنی مزاجی که فرد با آن مزاج، احساس بیماری می کند.

مزاج اندام یا عضو: گذشته از این که فرد، چه مزاجی دارد، هر عضوی از بدن، مزاج مخصوص به خود را دارد مثلاً: مغز و چربی، سرد و تر؛ کبد، گرم و تر؛ استخوان و مو، سرد وخشک؛ و قلب، گرم و خشک می باشند.

به عبارت دیگر فرد چه سوداوی باشد، چه بلغمی، چه دموی و چه صفراوی؛ در هرحال، مزاج استخوان او سوداوی و قلبش صفراوی است. تفاوت در این است که مثلا میزان سودا در استخوان یک فرد سوداوی بیشتر  و متراکم تر از یک فرد دموی است و میزان صفرای قلبش کمتر از اوست.

اندام های دارای مزاج گرم( به ترتیب): 1- روان و خاستگاه آن که دل است. 2- خون 3- جگر 4- گوشت و ماهیچه 5- طحال 6- کلیه 7- رگهای ضربان دار(سرخرگ) 8- رگهای بدون ضربان(سیاهرگ) 99- پوست

اندام های دارای مزاج سرد( به ترتیب): 1- بلغم 2- پی 3- چربی 4- مو 5- استخوان 6- غضروف 7- زرد پی(رباط) 8- وتر 9- غشاء(شامّه) 10- عصب 11- نخاع 12- مغز 133- پوست

اندام های دارای مزاج مرطوب( به ترتیب): 1- بلغم 2- خون 3- چربی 4- پی 5- مغز 6- نخاع 7- گوشت، پستان و بیضه ها 8- شش 9- جگر 10- طحال 11- کلیه 12- ماهیچه 133- پوست

 اندام های دارای مزاج خشک( به ترتیب): 1- مو 2- استخوان 3- غضروف 4- زردپی 5- وتر 6- غشاء 7- سرخرگ ها 8- سیاهرگ ها 9- عصب حرکتی 10- قلب 11- عصب حسّی 122- پوست

برای آگاهی از مزاج فرد باید دقت داشت که او در کدام یک از حالات فوق است.

مزاج سنّی: انسان در سنین مختلف مزاج های مختلفی دارد:

1- دوران رشد ونمو: از تولد تا 30 سالگی، سن رشد است و مزاج این دوره، گرم و تر می باشد. در اين مدت، رشد بدن به حد كمال مي‌رسد و حرارت و رطوبت، بر بدن غلبه دارد.

تذکّر بسیار مهم: در حقيقت، مزاج اين دوره، گرم و تر است و اين به اين معني نيست كه مثلاً فردي كه بيست سال دارد مزاج شخصي يا جبلي یا ذاتی‌اش گرم و تر است بلكه به اين معني است كه اين مقطع سني نسبت به مقاطع سني قبل و بعدش گرمي و تري زيادتري دارد؛ هرچند ممكن است مزاج جبلي‌ اين شخص سرد باشد. مثلا یک فرد سوداوی در بین دوره های عمرش، در این دوره بیشترین حرارت و گرما را نسبت به سایر دوره های زندگی خودش دارد نه نسبت به دیگران و طبیعتا در تمام طول عمر و ازجمله همین سن، مزاج پایه او سرد و خشک است.

مثلا اگر فرض کنیم سوداوی ها را کسانی درنظر بگیریم که حرارت و رطوبتشان، در یک مقیاس صد واحدی، از 10 تا بیست واحد در نوسان است، در این دوره حرارت و رطوبت آنها نزدیک بیست است اما  طبیعتا نسبت به یک فرد دموی که حرارت او در طول زندگی مثلا بین 60 تا 70 متغیر است، سردتر و خشک ترند. یعنی سوداوی در اوج گرمای زندگی هم سرد است و دموی در اوج سرمای زندگی، گرم. این موضوع در مورد تمام دوره های دیگر هم مصداق دارد.

تذکّر مهمّ: در طول هر دوره نیز نوسانات میزان گرما و رطوبت قابل مشاهده است. مثلا در همین دوره رشد و نمو می بینیم که كودك، گرم و مرطوب است امّا نوجوان و جوان، با همان ميزان حرارت، رطوبت كمتري دارند. در اين دوران خونسازي در بدن بيشتر انجام مي‌شود.

2- دوران جوانی یا شباب یا وقوف: بین 30 تا 40 سالگی و مزاج آن گرم وخشک است. آن را دوران  وقوف مي گويند چراکه نسبت به دوره قبل، حالت توقف و رکود نسبي ايجاد و رشد و نمو كمتر  می شود.

3- مرحله میانسالی یا کهولت یا جاافتادگی: از 40 تا 60 سالگی و مزاج آن سرد و خشک است. این افراد مستعد بیماری های سوداوی مانند بواسیر، واریس و اختلالات فکری هستند و به خصوص در فصل پائیز علائم آنها تشدید می شود. در اين دوره، رشد و نمو کاملاً متوقف شده؛ بدن  آرام آرام رو به  نقصان  مي گذارد و  قوای  بدني به تدريج افول پیدا می کنند.

تذکّر: برخی اطباء قديم اعتقاد دارند که این دوره، دوره سردي و تري است و نه دوره سردي و خشكي.

4- مرحله پیری یا انحطاط: بعد از 60 سالگی؛ مزاج آن سرد و تر و افراد، مستعد درد و ورم مفصلی بوده در زمستان ها بیماری های آنها تشدید می شود. اين دوره، دوره ضعف آشكار و شديد است.

 

نــــــــــكــــــــــات

1- اعداد گفته شده برای تعیین سنین و دوره های مختلف زندگی، «حدودی» هستند و در افراد مختلف تغییر می کنند. مثلاً این که بگوييم دوره شباب دقيقاً در 30 سالگي شروع مي‌شود ممکن نیست چراکه مثلا امكان دارد که يك نفر در 28 سالگي افت ناشی از اتمام دوران رشد و نمو را احساس كند و دیگری تا 35 سالگي‌ هم این افت را احساس نكند.

این سنین حتی در مناطق مختلف و تغذیه ها و روش های متفاوت زندگی هم قابل تغییر هستند. جالب این که در روزگار فعلی که اکثر روش های زندگی ما سردی بخش شده اند، این سنین رو به کاهش هستند و بسیاری از افراد در دوره میانسالی عملا پیر و فرتوت محسوب می شوند.

2- آن چه که بیشتر اهمیت دارد و مبنای اصلی اختلافات این دوره هاست، میزان گرمی و سردی است و میزان رطوب و خشکی درجه کمتری از اهمیت را دارد.

3- این مطالب تنها نظریه های ذهنی نیستند و استفاده عینی دارند. بر مبنای این تحلیل ها، می توان ضرورت ها و تدابیر بهداشتی خاص هر دوره را شناخت و با عمل به آنها  مشکلات آن دوران را به حداقل رساند و از قابلیت هایش حداکثر استفاده را برد، چیزی که طب جدید با تمام تلاش خود تنها به گوشه هایی از آن دست یافته است.

مثلاً شخصي که مزاج سرشتی اش گرم است، در دوره هایی از زندگی که مزاج سنّی هم گرم است، حالات نامطلوبي را تجربه خواهد کرد. به همين دليل معمولاً گرم مزاجها در کودکی، نوجوانی و جوانی، سختي هاي زيادتري، هم از نظر روحي و هم از نظر جسمي محتمل می شوند يعني افراد صفراوي يا دموي مزاج را مي‌بينيم كه تا 20 الي 30 سالگي،  تندخو، بداخلاق و پرخاشگر هستند و  به دلیل تجمّع گرمي مزاج ذاتی و سنّی، مشکلات متعدّدی ازجمله جوش و کهیر و خارش دارند. رشد فکري و اخلاقی این افراد، بیشتر بعد از سپری شدن سنين گرمي آنهاست، به عبارت ديگر بعد از  30  تا 40 سالگي به رشد و شكوفایی فکري مي رسند درحالي كه تا آن سن، حالت خمودي دارند.

سرد مزاجها برعکسند، يعني در دوران ابتداي عمرشان، چون مزاج سن آنها گرم و مزاج مادرزاديشان سرد است، شكوفايي بهتري دارند امّا با رسیدن به 40 سالگي، افت محسوس جسمي و فكري پيدا مي‌كنند.

این مشکلات اگر درست تدبیر شوند به حداقل می رسند و با حفظ تفاوت های فردی، می توان شرایط مطلوبی را پیش آورد که فرد از تمام دوران زندگی ش استفاده بهینه کند. مثلا یک فرد دموی اگر تدابیر ساده تغذیه ای را رعایت کند و با حجامت در فواصل متناسب، گرما و رطوبتش را تعدیل کند، خواهد توانست از استعدادهای خویش به نحواحسن استفاده کند.

یک نکته: یادتان هست دوران نوجوانی را که معمولا پدران ما تحمل زیاد خوابیدن و حواس پرتی و پرخاشگری و ماجراجویی ما را نداشتند و ما هم حوصله زندگی یکنواخت ایشان را؟ چه قدر خوب می شد هم ما و هم والدینمان کمی مزاج شناسی بلد بودیم تا هم، یکدیگر را بهتر درک می کردیم وهم می توانستیم خودمان را به سمت تعادل پیش ببریم.

 

منبع :شیعه طب


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آخرین عناوین مطالب